دُختِ بهار

بهار من روزی فرا خواهد رسید...

دُختِ بهار

بهار من روزی فرا خواهد رسید...

دیوار کاه گلی

شاید مرزهایم را دریده ام وفتی دست در دست تو میان دو دیوار کاه گلی ماه را میبوسم و ابر را سیر میکنم!!!هنوز هم میان روزهای جدی روزگارم روزهایی مانده اند که مثل امروز سیب را گاز بزنم و راه بروم و بخندم و گاه بازویت را آنقدر محکم فشار دهم که ترس را بترسانم!!گاه میتوان با راه رفتن های نیم ساعتی با ترس و لرز دوست داشتن را احساس کرد!!!

با اشک هایم میگویم خدا را قبول دارم !!


نظرات 3 + ارسال نظر
ندا جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:38 ب.ظ http://justuandme.blogfa.com

درست ته ته نگاهت...نه..صبرکن...کمی عقب تر بیا...آهان...درست همین جاست...همان برفی که مرا پاگیر تو کرده است.
منتظرتمممممممم مث اون روزا

ندا دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:41 ب.ظ http://justuandme.blogfa.com

عجب شگفت اوری:
نه بودنت را تاب دارم
نه نبودنت را تو ....!!

ندا چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 ب.ظ http://justuandme.blogfa.com

سلام سلام
آپم عزیزم..یه آپ بهاری و متفاوت[چشمک]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد